{فیک بیگ۲بند / مقدمه شاید هم اسپویل}

نفس عمیقی کشید : تو میتونی دختر
قوی باش ، قوی باش ! ،
دست هاش میلرزید استرس داشت
بغض داشت خفش می‌کرد!
☆ : چانسا !
چانسا روشو برگردوند به یوکی نگاه کرد
یوکی: بگو همش دوروغ بود! بگو که...
چانسا : متاسفم....

چانسا لبخند همیشگیشو زد و خاموشی !

بعد اون اتفاق
دیگه نه سوزانی برگشت
نه نانی از آغوش دریا بیرون آمد
و نه سانی همراهی برای رقص داشت

یوکی ؟ چانسا ؟ چه اتفاقی برای اونا افتاد ؟


شاید اونا ها قربانی جوکر شده بودن
کسی چه میدونه؟
شاید هم اسباب بازی هایه لیسو بودن که تو بک رومز قرمز
درحال فرار بود.....
دیدگاه ها (۳۳)

{افراد فیک بیگ۲بند}

《《 درحال عوض کردن دکوراسیون کلبه جیهوپعلی قندک 》》

{فیک بیگ۲بند و میدپاپ }

{ معشوقه من!}

{ فیک بعد سال ها / پارت نم دونم چندوم }

{فیک بیگ۲بند p/1}

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط